سفارش تبلیغ
صبا ویژن

   رژیمی برای کاهش وزن گناهان

 

رژیمی برای کاهش وزن گناهان

 

خیلی از ما هنگامی که حس می کنیم کمی چاق شده ایم و اضافه وزن داریم سریعا به فکر چاره می افتیم تا وزن خود را کاهش دهیم . اما شاید هرگز فکر نکنیم که گناهان ما چقدر وزن دارد؟ تا چه وزنی نرمال است؟ و چه وزنی از آن ها ما را در بحران قرار خواهد داد؟

 

 

ما باید کمی به فکر این گناهان چاق شده مان باشیم اگر کمی بنشینیم و حساب کتاب کنیم تا حدودی می توانیم وزنشان را تخمین بزنیم ، نباید بگذاریم اینقدر رشد کند و چاق شود که نتوانیم تحملش کنیم و کمر انسانیتمان را بشکند .

 

خوب هم می دانیم که دیر یا زود باید برداریمش بر کولمان بگذاریم و راهی سفری پر خوف و خطر شویم ، حالا چطور ممکن است بتوانیم با این غول بی شاخ و دم که سوارمان شده از پلی که به اندازه مو باریک است و به اندازه شمشیر برنده گذشت؟ این امکان ندارد با هیچ محاسبه ریاضی هم جور در نمی آید این سقوط حتمی است. پس هر چه سریعتر باید یا خود ، درمانی برایش پیدا کنیم یا به یک متخصص مراجعه کرده و بخواهیم کمکمان کند .

 


اولین چیزی که لازم است بدان ملتزم شود این است که از افسار گسیختگی خود جلوگیری کند و بدون هیچ قید و شرطی سرگرم لذتهای جسمی و شهوات بدنی نباشد و خود را بزرگتر از آن بداند که زندگی مادی را هدف بپندارد

 

اما چیزی که حتما باید در دست داشته باشیم ترازوئیست که عملکردمان را با آن ارزیابی کنیم ببینیم در یک زمان مشخص مثلا چقدر کاهش وزن گناه داشته ایم که آن هم مشخص است کتاب خدا و سیره اولیای دینش بهترین سنجش و میزان است.

 

و یک نکته ای که در این موازین به آن اشاره شده . بسیار هم مورد تأکید است روزه است که در کم کردن قامت نتراشیده گناهان حکم چاقویی تیز را دارد که سریعا آن ها را کنده و جدا می کند .

 

فایده ی روزه، تقواست و آن خود سودی است که عاید خود شما می شود و فایده ی داشتن تقوا مطلبی است که احدی در آن شک ندارد چون هر انسانی به فطرت خود این معنا را درک می کند که اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود و به مقام بلند کمال و روحانیت ارتقاء یابد. اولین چیزی که لازم است بدان ملتزم شود این است که از افسار گسیختگی خود جلوگیری کند و بدون هیچ قید و شرطی سرگرم لذتهای جسمی و شهوات بدنی نباشد و خود را بزرگتر از آن بداند که زندگی مادی را هدف بپندارد.

 

سخن کوتاه آنکه از هر چیزی که او را از پروردگار تبارک و تعالی مشغول سازد بپرهیزد و این تقوا تنها از راه روزه و خودداری از شهوات به دست می آید و نزدیکترین راه و مؤثرترین رژیم معنوی و عمومی ترین آن بطوری که همه ی مردم و همه ی اعصار بتوانند از آن بهره مند شوند و نیز هم اهل آخرت از آن رژیم سود ببرد و هم شکم بارگان اهل دنیا عبارت است از خود داری از شهوتی که همه ی مردم در همه ی اعصار متبلوی بدانند و آن عبارت است از شهوت شکم از خوردن و آشامیدن و شهوت جنسی که اگر مدتی از این سه چیز پرهیز کنند و این ورزش را تمرین نمایند به تدریج نیروی خویشتن داری از گناهان در آنان قوت می گیرد و نیز به تدریج بر اراده ی خود مسلط می شوند آنوقت در برابر هر گناهی عنان اختیار از کف نمی دهند و نیز در تقرب به خدای سبحان دچار سستی نمی گردند . چون پر واضح است کسی که خدا را در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشیدن و عمل جنسی که امری مباح است اجابت می کند قهرا ً در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان و نا فرمانیها شنواتر و مطیع تر خواهد بود ] (1)

 

وقتی انسان یک ماه کارهای مباح را به فرمان حق تعالی به راحتی ترک می کند پس این قدرت را دارد که حرام را کنار بگذارد؛ هر چه اجتناب از معاصی بیشتر شود و اغیار از خانه ی دل بیرون روند صاحب اصلی که همان پروردگار باشد در آن مسکن می گزیند . القلب حرم الله فلا تسکن فی حرم الله الا الله وقتی دل جایگاه رب شد آنگاه تنها در راستای رضای خالقش گام بر می دارد و این اطاعت محض او را به لقاء الله خواهد رساند .

 

در حدیث معراج است که خداوند فرمود : یا احمد (صلی الله علیه و آله و سلم ) آیا می دانی که میراث روزه چیست ؟ عرض کرد : نه . فرمود : میراث روزه کم خوراکی و کم گویی است سپس فرمود : سکوت مورث حکمت می شود و حکمت مورث معرفت و معرفت مورث یقین است و چون به مرتبه ی یقین برسد باکی ندارد که چگونه بر او می گذرد ! به سختی یا به آسانی . برای او متفاوت نیست و این مقام صاحبان رضاست . (2)


مؤمن برای بهره برداری از ماه مبارک رمضان در دو ماه رجب و شعبان روح خود را جلا داده و آماده ی ایستادن برسکوی پرش ( ماه مبارک رمضان ) می شود . از یک طرفی عبادات متنوعی که در ماه مبارک رمضان وارد شده و از طرف دیگر پرهیز از خور و خواب و شهوت ( حتی حلال ) اثر وضعی بسیار مطلوبی بر روح مؤمن می گذارد که مهمترین آن اجتناب از گناه است

 

در حدیث قدسی در مورد مقام کسانی که به رضای الهی رسیده اند آمده است : هر کس بر وفق رضای من عمل کند مداومت و ملازمت بر سه چیز را به او بدهم اول آنکه با شکری آشنایش می کنم که دیگر مانند شکر دیگران آمیخته با جهل نباشد و قلبش را آنچنان از یاد خودم پر کنم که دیگر جایی برای نسیان در آن نباشد و آنچنان از محبت خودم پر کنم که دیگر جایی برای محبت مخلوقها در آن نماند آنوقت است که وقتی به من محبت می ورزد به او محبت می ورزم و چشم دلش را به سوی جلالم باز می کنم و دیگر هیچ سری از اسرار خلقتم را از او مخفی نمی دارم و در تاریکیهای شب و روز با او راز می گویم آنچنان که دیگر مجالی برای سخن گفتن با مخلوقین و نشست و برخاست با آنان برایش نماند سخن خود و ملائکه ام را به گوشش می شنوانم و با آن اسرار که از خلق خود پوشانده ام آشنایش سازم (3)

 

نکته ی مهم دیگری که باید به آن توجه کرد تقویت اراده در ماه مبارک رمضان است . اکثر ما بدلیل ضعف در عزم و اراده به معصیت گرفتار شده و به همین جهت از حضرت حق دور می شویم . مؤمن در ماه مبارک رمضان در می یابد و می چشد که نه تنها می تواند از حرام اجتناب کند بلکه حتی اراده ی او چنان قوی می شود که از برخی حلالها نیز چشم پوشی می کند

 

مؤمن برای بهره برداری از ماه مبارک رمضان در دو ماه رجب و شعبان روح خود را جلا داده و آماده ی ایستادن برسکوی پرش ( ماه مبارک رمضان ) می شود . از یک طرفی عبادات متنوعی که در ماه مبارک رمضان وارد شده و از طرف دیگر پرهیز از خور و خواب و شهوت (حتی حلال) اثر وضعی بسیار مطلوبی بر روح مؤمن می گذارد که مهمترین آن اجتناب از گناه است؛ لذا وقتی ظرف دل مؤمن از نجاست گناه پاک شود و بر این امر استقامت کند کم کم محبت خداوند در چنین دلی جای خواهد گرفت .

 

نکته ی مهم دیگری که باید به آن توجه کرد تقویت اراده در ماه مبارک رمضان است . اکثر ما بدلیل ضعف در عزم و اراده به معصیت گرفتار شده و به همین جهت از حضرت حق دور می شویم . مؤمن در ماه مبارک رمضان در می یابد و می چشد که نه تنها می تواند از حرام اجتناب کند بلکه حتی اراده ی او چنان قوی می شود که از برخی حلالها نیز چشم پوشی می کند . لذا اگر به حرکت در این مسیر ادامه دهد و بر قوت اراده ی خویش بیافزاید می تواند به بهترین مدارج معنوی و مراتب عالیه ی سلوک رسیده و به قرب حق نائل آید .

 

الهی توفیق عبودیت و بندگی خویش را که کلید رستگاری است نصیب همه ی ما بفرما .

 

پی نوشت ها :

(1) تفسیر المیزان / ج 2 / ص 9

(2) المراقبات / ص 202

(3) تفسیر المیزان / ج 1 / ص 464





      

و پذیرش آن از سوى خداوند

 

 

توبه,توبه کردن,پذیرش توبه

توبه

 

توبه در لغت به معنای رجوع و بازگشت است. بازگشت در امور فیزیکی معنای روشنی دارد، یعنی این که انسان راهی را برود و سپس آن راه را بر گردد، اما در امور نفسانی و قلبی هم توبه معنای خاص خود را دارد، توبه یعنی روح و نفس انسان که مدتی از حیات خود را با یک سری از صفات و خصلت ها گذرانده و سپری کرده و با آن ها همدم بوده است، به دلیل یک انقلاب و تحول درونی آن ها را ترک کند و بر گردد.

 

مراحل توبه و پاکسازى

از نشانه‌هاى رحمت و لطف وسیع الهى، نعمت توبه و پذیرش توبه از سوى خداوند است، توبه به معنى ترک گناه، بازگشت به سوى خدا و عذرخواهى در پیشگاه خداوند است.

عذرخواهى بر سه گونه است؛

گاهى عذر آورنده مى‌گوید: من اصلاً فلان کار را انجام نداده‌ام. گاهى مى‌گوید: من به آن جهت این کار را انجام دادم. و گاهى مى‌گوید: این کار را انجام دادم ولى خطا کردم و بد کردم و اینک پشیمانم. این همان توبه است.

 

توبه در اسلام داراى شرایطى است؛ 1- ترک گناه، 2- پشیمانى از گناه، 3- تصمیم بر انجام ندادن دوباره گناه، 4- تلافى و جبران گناه.(1)

توبه همچون بیرون آوردن لباس چرکین از بدن و پوشیدن لباس پاک و تمیز است. توبه همچون شستشوى بدن آلوده و عطر زدن است.

قرآن در آغاز سوره هود مى‌فرماید:

و ان استغفروا ربکم ثم توبوا الیه (2)؛ و از پروردگار خود آمرزش بطلبید، سپس به سوى او بازگردید.

آوردن استغفار و توبه در یک آیه، حاکى از آن است که این دو با هم تفاوت دارند، اولى به معنى شستشو و دومى به معنى کسب کمالات است. انسان نخست باید خود را از گناهان پاک سازد و سپس خود را به اوصاف الهى بیاراید، نخست هرگونه معبود باطل را از قلب خود بزداید و سپس معبود حق را در آن جاى دهد، به قول حافظ:

تا نفس، مبرّا ز نواهى نکنى                          دل، آئینه نور الهى نکنى

 

استغفار و توبه در قرآن

توبه و استغفار در قرآن-در قرآن، ذات پاک خداوند، 91 بار غفور، «بسیار آمرزنده» و 5 بار غفّار، «بسیار بخشنده» یاد شده و در آیات بسیارى، مردم به استغفار و طلب آمرزش از درگاه خدا دعوت شده‌اند. و بیش از 80 بار سخن از توبه و پذیرش توبه به میان آمده است. در اینجا به ذکر چند آیه مى‌پردازیم:

 

1- والّذین اِذا فَعَلوا فاحِشَة اَو ظلموا اَنفُسهم ذکروا الله فَاستَغفروا لِذُنوبِهم(3)؛ و از نشانه‌هاى پرهیزکاران آن است که: هرگاه مرتکب عمل زشتى شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا مى‌افتند و براى گناهان خود از خدا طلب آمرزش مى‌کنند.

 

2- و من یَعمَل سُوء او یَظلِم نَفسَه ثُمّ یَستغفِرِ الله یَجد الله غَفوراً رَحیماً(4)؛ کسى که کار بدى انجام دهد، یا به خود ستم کند، سپس از خداوند طلب آمرزش نماید، خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد یافت.

 

3- وعد الله الّذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالِحاتِ لَهم مَغفِرةٌ و اجرٌ عظیم(5)؛ خداوند به آنها که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‌اند وعده آمرزش و پاداش عظیمى داده است.

 

4- قُل یا عِبادِىَ الَّذینَ اسرفُوا على اَنفُسهِم لا تَقْنطوا مِن رَحمَة الله إنّ الله یَغفرُ الذُّنوبَ جَمیعاً إنَّه هو الغَفورُ الرّحیم(6)؛ بگو اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‌اید، از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مى‌آمرزد و او بسیار بخشنده و مهربان است.

 

تعبیراتى که در این آیه آمده مانند: «بندگان من»، «ناامید نشوید»، «رحمت خدا»، «آمرزش همه گناهان»، «غفور و رحیم بودن خدا»؛ همه حکایت از وسعت دامنه استغفار و پذیرش توبه و گستردگى رحمت الهى مى‌کند، به خصوص تعبیر به "عبادى"؛ «بندگان من»، که بیانگر آن است که همه از خوب و بد، بندگان خدا هستند و خداوند به آنها آنچنان مهربان است که آنها را بندگان خودش خوانده است. بنابراین چشم‌انداز امید به آمرزش، بسیار وسیع و گسترده است.

5- و اِذا سَئَلکَ عِبادِى عَنّى فَانّى قَریبٌ اُجیبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلیَستجیبوا لِى ولیُؤمِنوا بى لَعلَّهُم یَرشُدون (7)؛ هنگامى که بندگانم از تو درباره من سوال کنند، (بگو) من نزدیکم به دعا کننده به هنگامى که مرا مى‌خواند پاسخ مى‌گویم، پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند و به مقصد برسند.

 

 

توبه

توبه

 

از لطایف و نکات بسیار ظریف در نزدیک بودن خدا به انسان این که در این آیه خداوند هفت بار، امور را به ذات پاک خود، بدون واسطه نسبت داده است: بندگان من، درباره من، من نزدیکم، مرا مى‌خواند، من پاسخ مى‌گویم، دعوت مرا اجابت کند، به من ایمان آورد.

 

یار نزدیکتر از من به من است                                وین عجب بین که من از وى دورم

 

6- ... و تُوبُوا اِلى اللهِ جَمعیاً اَیُّها المُؤمِنون (8)؛ اى مؤمنان! همگى به سوى خدا باز گردید.

 

7- وَ هُو الّذى یَقبِلُ التَّوبَة مِن عِبادِه (9)؛ و خدا کسى است که توبه بندگانش را مى‌پذیرد.

 

8- ... اِنَّ الله یُحِبُّ التَّوّابِین (449)؛ قطعاً خداوند توبه کنندگان را دوست دارد.

 

9- یا ایّها الَّذینَ آمَنوا تُوبُوا اِلَى اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً(10)؛ اى کسانى که ایمان آورده‌اید توبه حقیقى و خالص کنید.

 

10- و هُو الَّذى یَقبلُ التَّوبَة عَن عِبادِه و یَعفُوا عَنِ السّیّئات (11)؛ او کسى است که توبه بندگانش را مى‌پذیرد و از گناهان مى‌گذرد.

 

11- اَفَلا یَتُوبُونَ اِلَى الله و یَستَغفِروُنَه و اللهُ غَفُورٌ رَحیم (12)؛ آیا توبه نمى‌کنند و به سوى خدا باز نمى‌گردند و از او طلب آمرزش نمى‌نمایند. خداوند آمرزنده مهربان است.

در این آیه با استفهام انکارى که بیانگر تاکید است، خداوند انسان‌ها را به سوى توبه و استغفار دعوت مى‌نماید و با ذکر دو صفت "غفور" و "رحیم" بودنش، عواطف آنها را تحریک مى‌نماید تا شاید به سوى خدا باز گردند و با آب استغفار، گناهانشان را بشویند و در پرتو توبه بر کمالات و فضایل انسانى خود بیفزایند.

 

توبه از دیدگاه روایات

با بررسى و تجزیه و تحلیل روایات مربوط به توبه و استغفار، مطالب متنوع و جامعى، پیرامون توبه به دست مى‌آید که در اینجا به طور خلاصه به بخش مهمى از آن مى‌پردازیم:

 

1- توبه راستین

توبه راستین پنج رکن دارد:

- ترک گناه.

- پشیمانى از گناهان سابق.

- تصمیم بر ترک گناه.

- جبران گناهانى که قابل جبران است با اداى حق الله و حق النّاس.

- استغفار با زبان.

 

توبه نصوح چیست؟

خداوند در قرآن کریم می فرماید:

تُوبُوا الى الله تَوبَة نَصُوحاً(13)؛ به درگاه الهى توبه نصوح کنید.

امام صادق علیه السلام در تفسیر واژه «نصوح» چنین فرمودند:هو الذَّنبُ الّذى لا یَعودُ فیه اَبداً(14)؛ آن توبه‌اى است که هرگز به آن گناه باز نگردد.

و امام هادى علیه السلام در معنى توبه نصوح فرمود:ان یکونَ الباطِنُ کالظاهِر و افضِل من ذلک (15)؛ توبه نصوح، آن است که باطن انسان مانند ظاهر بلکه بهتر از ظاهر باشد.

رسول خدا صلّى الله علیه وآله در معنى نصوح فرمودند:

ان یَتُوب التائِب ثمّ لایَرجع فى ذَنبٍ کما لایَعود اللَبن الى الضَّرع (16)؛ توبه کننده، هرگز به گناه باز نگردد، چنانکه شیر به پستان باز نمى‌گردد.

امام على علیه السلام در معنى نصوح مى‌فرماید:

نَدمٌ بِالقَلب و استِغفار باللّسان و القَصد على ان لا یَعود(17)؛ پشیمانى قلبى و عذرخواهى با زبان، و تصمیم جدى و مداوم بر ترک گناه.

 

2- شرائط صحت و کمال توبه

شخصى براى خودنمایى در محضر على علیه السلام گفت: "استغفر الله". حضرت على علیه السلام به او فرمود: مادرت به عزایت بنشیند آیا مى‌دانى استغفار (تنها به زبان نیست و) از درجه اعلى است؟ سپس فرمود: استغفار و توبه داراى شش رکن است:

- پشیمانى از گناهان قبل،

- تصمیم بر ترک گناه،

- اداى حق مردم،

- اداى حق الله،

- ذوب شدن گوشت بدن که از غذاى حرام روییده شده با حزن و اندوه،

- بدن سختى طاعت خدا را بچشد همانگونه که شیرینى گناه را چشیده است.(18) در این هنگام بگو: استغفر الله.(19)

جبران گناهان گاهى به مرحله‌اى مى‌رسد، که باید گناهان سابق را تبدیل به نیکى‌ها کند. یعنى نه تنها آثار گناه را از لوح دل بشوید، بلکه آثار درخشان کارهاى نیک را جایگزین آن بنماید. به عنوان مثال اگر کسى مدت‌ها پدر یا مادرش را آزرده و اکنون توبه کرده، تنها قطع آزار کافى نیست. بلکه باید با شیرینى محبت خود، تلخى آزار را جبران کند.

 

امام سجاد علیه السلام در مورد توبه فرمودند:

انّما تَوبَة، اَلعَمل و الرُّجوع عن الاَمر و لیستِ التَّوبة بِالکَلام (20)؛ توبه یعنى کار شایسته و بازگشت از انحراف، نه لقلقه زبان.

یکى دیگر از شرایط توبه، جبران ضایعات گناه است.

قرآن در این باره مى‌فرماید:

اِلاّ الَّذینَ تابُوا مِن بَعدِ ذلِک وَ اَصْلحوا؛ مگر کسانى که بعد از این توبه کنند و به اصلاح و جبران بپردازند.

جمله "واصلحوا" بیانگر این است که شرط مهم توبه اصلاح و جبران ضایعات گناه است.

یکى دیگر از شرایط کمال توبه اقرار به گناه است، تا آنجا که امام باقر علیه السلام فرمودند:

والله ما ینجو من الذّنب الاّ من اقربه؛ سوگند به خدا از گناه نجات پیدا نمى‌کند، مگر کسى که به گناه اعتراف کند.(21)

و حضرت على علیه السلام مى‌فرماید:

المُقرّ بالذَّنبِ تائِب (22)؛ اعتراف کننده به گناه، توبه کننده است.

 

3- انواع توبه و مراحل توبه

امام صادق علیه السلام در ضمن گفتارى در مورد توبه فرمودند:

و کل فرقة من العباد لهم توبة ... و توبة الخاص، من الاشتغال بغیر الله تعالى و توبة العام من الذنوب (23)؛ هر گروهى داراى یک نوع توبه هستند... توبه بندگان خاص و ممتاز، توبه کردن از لحظات غفلت از خدا و متوجه شدن به غیر خداست و توبه توده مردم، توبه از گناهان است.

 

مطلب دیگر این که، پشیمانى از گذشته و تصمیم بر ترک گناه،مرحله نخستین توبه است، مراحل دوم توبه آن است که توبه کننده از هر نظر به حالت روحانى قبل از گناه درآید.

همچون بیمار و کسى که تب دارد، که با خوردن دارو، تب او قطع مى‌شود، ولى بعد از این مرحله نیاز به داروهاى تقویتى دارد تا با استفاده از آنها، بنیه جسمى او به مرحله قبل از بیمارى برسد و شاید سخن امام باقر علیه السلام بر همین اساس باشد که فرمود:

التائِبُ من الذَّنب کَمَن لا ذَنبَ له و المُقیم على الذّنب و هو مستغفِرٌ منه کالمُستَهز(24)؛ توبه کننده از گناه همانند کسى است که گناه ندارد و آن کس که در گناه بماند و در عین حال استغفار کند همانند مسخره کننده است.

 

4- وسعت دامنه پذیرش توبه

چنانکه قبلاً ذکر شد، خداوند مى‌فرماید:

... لا تَقنطوا مِن رَحمَة الله اِنّ اللهَ یَغفِر الذُّنوبَ جَمیعاً(25)؛ از رحمت خدا ناامید نشوید، خداوند همه گناهان را مى‌آمرزد.

این آیه با صراحت بیان مى‌دارد که راه توبه به روى همه کس باز است. تا آنجا که نقل شده «وحشى» قاتل حضرت حمزه (علیه السلام) با شنیدن این آیه به حضور پیامبر (صلّى الله علیه وآله) آمد و اظهار توبه کرد.پیامبر اکرم (صلّى الله علیه وآله) توبه او را پذیرفت ولی فقط به او فرمود: از چشم من غایب شو، چرا که من نمى‌توانم به تو نگاه کنم.

 

رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله) مى‌فرماید:

در هر جا هستى، از خدا بترس و با مردم با اخلاق نیک برخورد کن، و هرگاه گناهى کردى کار نیکى انجام بده که آن گناه را محو کند.

بعضى سؤال کردند: آیا این آیه درباره وحشى است یا شامل همه مسلمین مى‌شود؟ پیامبر (صلّى الله علیه وآله) فرمود: همه را شامل مى‌شود.(26)

وسعت و دامنه پذیرش توبه تا آنجاست که روایت شده: شخصى در محضر حضرت رضا (علیه السلام) گفت: خدا لعنت کند کسى که با على (علیه السلام) جنگید. امام رضا (علیه السلام) به او فرمود:

قل الاّ مَن تاب و اَصلح (27)؛ بگو مگر کسى که توبه کرد و خود را اصلاح نمود.

و این بیانگر لطف الهى نسبت به گنهکاران است اصولاً اسلام راه بازگشت به سوى خدا را به روى هیچ کس نمى‌بندد، حتى در مورد عذاب سخت شکنجه گران مى‌فرماید:

اِنّ الَّذینَ فَتَنُوا الْمُؤمِنینَ والمُؤمِناتِ ثُمَّ لَم یَتُوبُوا فَلَهم عَذابُ جَهنَّم(28)؛ براى آنان که زنان و مردان با ایمان را شکنجه دادند، ولى توبه ننمودند عذاب دوزخ است.

جمله "ثم لم یتوبوا" حاکى از پذیرش توبه شکنجه گران است.

 

5- محبت خاص خدا به توبه کنندگان

در قرآن مى‌خوانیم:

اِنَّ الله یُحِبُّ التَّوّابین(29)؛ خداوند قطعاً توبه کنندگان را دوست مى‌دارد.

امام باقر علیه السلام مى‌فرماید:هر گاه مردى در شب تاریک شتر و توشه‌اش را در سفر گم کند و سپس پیدا کند، چقدر خوشحال مى‌شود، خداوند بیشتر از او نسبت به توبه کننده فرحناک مى‌شود.(30)

و در سخن دیگر فرمودند:

الله افرح بتوبة عبده من العقیم الوالد، و من الضال الواجد، و من الظمان الوارد(31)؛ خداوند به توبه بنده‌اش فرحناک‌تر است از مرد عقیمى که داراى فرزند شود و از شخصى که گمشده‌اش را پیدا کند، و از تشنه‌اى که به آب مى‌رسد.

رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله) فرمودند:هیچ موجودى در پیشگاه خدا، محبوب‌تر از مرد یا زن توبه کننده نیست.(32)

نیز فرمودند: التائبُ حَبیب الله (33)؛ توبه کننده، محبوب خدا است.

 

6- سرزنش از تاخیر توبه

انسان، هر لحظه مامور به توبه است و فرمان توبوا، «توبه کنید» او را به تعجیل در توبه دعوت مى‌نماید، بنابراین تاخیر در توبه تاخیر در انجام فرمان الهى است و چنین کسى در هر لحظه به عنوان ترک کننده فرمان خدا به حساب مى‌آید.

امام جواد علیه السلام مى‌فرماید:

تَاخیر التُّوبَة اِغتِرار، و طُول التَسویف حَیرَة(34)؛ تاخیر توبه نوعى غرور و بى‌خبرى و طولانى نمودن آن نوعى حیرت و سرگردانى است.

 

امام باقر علیه السلام مى‌فرماید:

سه کار کفاره و جبران کننده گناه است: بلند سلام کردن، اطعام دادن، نماز شب و عبادت در آن هنگام که مردم خوابیده‌اند.

مردى از امیرمؤمنان على علیه السلام درخواست موعظه کرد، آن حضرت به او فرمود:

لا تَکُن ممّن یَرجوا الا خِرة بِغَیر العَمَل و یُرَجِّى التَّوبَة بِطُول الاَمَل (35)؛ از کسانى مباش که بدون عمل، امید سعادت آخرت را دارند، و توبه را با آرزوهاى دراز به تاخیر مى‌اندازند.نیز فرمودند: لا دینَ لِمُسَوّف بِتَوبته(36)؛ آن کس که توبه را به آینده موکول مى‌کند، دین ندارد.

 

امام باقر علیه السلام مى‌فرماید:

ایّاکَ و التَّسویف فَانَّه بَحرٌ یُغرَقُ فیه الهَلْکى (37)؛ از تاخیر انداختن (توبه) بپرهیز، زیرا تاخیر انداختن توبه (همچون) دریایى است که درمانده در آن غرق مى‌گردد.

باید توجه داشت که توبه هنگام مرگ، ارزشى ندارد، چنان که ایمان و توبه فرعون هنگام غرق شدن پذیرفته نشد و در آیه 18 سوره نساء به این مطلب تصریح شده است.

محمد همدانى مى‌گوید، از حضرت رضا (علیه السلام) پرسیدم: چرا خدا، فرعون را غرق کرد، با این که ایمان آورد و به توحید اعتراف کرد؟آن حضرت در پاسخ فرمود:

لانَّه آمَنَ عند رُؤیَة البَاءس، و الایمانُ عِند رؤیَةِ البَاسِ غَیر مَقبُول (38)و (39)؛ زیرا فرعون هنگام دیدن عذاب، ایمان آورد. و ایمان در این هنگام پذیرفته نیست.

و این را نیز نباید از نظر دور داشت که در روایات متعدد آمده هرگاه مؤمن گناهى مرتکب شود، تا هفت ساعت به او مهلت داده مى‌شود که اگر در این هفت ساعت توبه کرد، گناه او در نامه عمل ثبت نمى‌گردد، در بعضى از روایات به جاى هفت ساعت از صبح تا شب ذکر شده است، امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

إنّ العبد اذا اذنب ذنباً اُجِّل من غَدوَةٍ الى اللیل فانْ استغفر الله لم یکتب علیه (40)؛ بنده وقتى که گناه کند، از بامداد تا شب مهلت دارد اگر در این مدت از درگاه خدا طلب آمرزش کرد، آن گناه بر او نوشته نشود.

 

7- نتایج درخشان توبه

توبه و قبولى توبه از نعمت‌ها و مواهب کم نظیر الهى است و داراى آثار و نتایج بسیار درخشانى است.توبه حقیقى آنچنان انسان گنهکار را دگرگون مى‌کند، که گویى اصلاً گناه نکرده است. چنانکه امام باقر علیه السلام مى‌فرماید:

التائب من الذنب کمن لا ذنب له (41)؛ توبه کننده از گناه مانند آن است که گناهى نکرده است.

 

توبه حقیقى موجب پرده‌پوشى و نابودى آثار گناه مى‌گردد، امام صادق علیه السلام فرمودند:

هنگامى که بنده توبه حقیقى کرد، خداوند او را دوست مى‌دارد، و در دنیا و آخرت گناهان او را مى‌پوشاند، هر چه از گناهان که دو فرشته موکل بر او برایش نوشته‌اند از یادشان ببرد و به اعضاى بدن وحى مى‌کند که گناهان او را پنهان کنید.و به نقاط زمین (که او در آن گناه کرده) فرمان مى‌دهد گناهان او را پنهان کنید.

فیلقى الله حین اَلقاه و لیس شَیى یَشهد علیه بشىء من الذّنوب (42)؛ پس توبه کننده با خدا ملاقات کند به گونه‌اى که هیچ چیز نیست که در پیشگاه خدا گواهى بدهد که او چیزى از گناه را انجام داده است.در آیه 8 سوره تحریم که به توبه نصوح امر شده، به پنج ثمره و نتیجه توبه حقیقى اشاره شده که عبارتند از:

1- بخشودگى گناهان.

2- ورود در بهشت پر نعمت الهى.

3- عدم رسوایى در قیامت.

4- نور ایمان و عمل، در قیامت به سراغ توبه کنندگان آمده و پیشاپیش آنها حرکت نموده و ایشان را به سوى بهشت، هدایت مى‌کنند.(43)

5- توجه آنها به خدا بیشتر مى‌گردد، و تقاضاى تکمیل نور و آمرزش کامل گناه خود مى‌کنند.

بطور خلاصه، توبه حقیقى انسان را محبوب خدا مى‌کند، آن هم به عنوان محبوب‌ترین بندگان، چنانکه امام کاظم علیه السلام مى‌فرماید:

و اَحَبّ العِباد الى الله تعالى المُفَتَّنون التَّوابون(44)؛ و محبوب‌ترین بندگان در پیشگاه خدا، آنهایى هستند که در فتنه (گناه) واقع شوند و بسیار توبه کنند.

و در روایت دیگرى از امام معصوم نقل شده (45) که خداوند به توبه کنندگان، سه موهبت عطا کرده که اگر یکى از آنها را به همه اهل آسمان‌ها و زمین مى‌داد همه آنها نجات مى‌یافتند:

1- بشارت به آنها که خداوند آنان را دوست دارد،(46) و کسى که خدا او را دوست بدارد او را عذاب نمى‌کند.

2- حاملین عرش خدا و ره‌یافتگان در جوار عرش کبریایى خداوند براى توبه کنندگان، طلب آمرزش مى‌کنند و مقامات عالى را براى آنها آرزو مى‌نمایند.(47)

3- گناهان توبه کنندگان به حسنات و پاداش‌ها، تبدیل مى‌گردد و خداوند به آنها نوید رحمت و امن داده است.(48)

در پایان بحث توبه، با امام سجاد علیه السلام همنوا شویم که در فرازى از مناجات خود از مناجات‌هاى پانزده‌گانه‌اش به پیشگاه خداوند چنین عرض مى‌کند:

الهى انت فَتَحت لِعبادک باباً الى عَفوِک، سمّیتَه التّوبه، فقلت: توبوا الى الله توبة نصوحاً، فما عذر مَن اغفل دخول الباب بعد فتحه؟ (49)؛ اى خداى من! تو آن کسى هستى که درى به سوى عفوت براى بندگانت گشوده‌اى و نام آن را توبه نهاده‌اى و (در قرآن) فرموده‌اى: به سوى خدا باز گردید و توجه خالص کنید، اکنون عذر کسانى که از وارد شدن به این در گشوده غفلت کرده‌اند، چیست؟

 

جبران گناه

در توبه یکى از ارکان مهم، جبران گناه است، که موجب شستن آثار گناه شده و زدودن رسوبات گناه مى‌گردد.از این جبران، در اسلام با عنوان «کفارات و تکفیر» «پوشاندن و پاک کردن» یاد مى‌شود.«تکفیر» در مقابل «اِحباط» است، احباط یعنى انسان با ارتکاب گناه، کارهاى نیک خود را پوچ و بى اثر کند، ولى تکفیر یعنى انسان با کارهاى نیک، آثار گناهان از چهره جان خود بزداید، به عبارت روشن‌تر توبه داراى دو مرحله است:

1- قطع و ترک گناه (پاکسازى).

2 - تقویت جان با اعمال نیک (بهسازى).

همانند بیمارى که درمان او داراى دو بعد است، یکى خوردن داروى‌هاى درمان کننده،دوم خوردن داروهاى نیروبخش، تا آثار و ضایعات بیمارى را از بین ببرد.جبران گناهان گاهى به مرحله‌اى مى‌رسد، که باید گناهان سابق را تبدیل به نیکى‌ها کند. یعنى نه تنها آثار گناه را از لوح دل بشوید، بلکه آثار درخشان کارهاى نیک را جایگزین آن بنماید. به عنوان مثال اگر کسى مدت‌ها پدر یا مادرش را آزرده و اکنون توبه کرده، تنها قطع آزار کافى نیست. بلکه باید با شیرینى محبت خود، تلخى آزار را جبران کند.

 

 

 

توبه,توبه کردن,پذیرش توبه

توبه

 

جبران گناه از دیدگاه قرآن

 

- و یَدْرؤُونَ بِالحَسَنَةِ السَّیّئة (50)؛ (اندیشمندان) با کارهاى نیک، کارهاى بد خود را از بین مى‌برند.

- اِلاّ مَن تابَ و آمن و عَمل صالِحاً اُولئِک یُبدِّل الله سیِّئاتِهم حَسَنات (51)؛ مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، که خداوند گناهان این گروه را به حسنات تبدیل مى‌کند.

- و اَقِم الصَّلوةَ طَرَفَى النَّهار و زُلَفاً مِنَ اللیل اِنَّ الحَسَنات یُذهِبْن السَّیّئات (52)؛ نماز را در دو طرف روز و اوایل شب برپا دار، چرا که نیکى‌ها، بدى‌ها را بر طرف مى‌سازد.

 

- اِنْ تَجتَنِبُوا کَبائِرَ ما تَنهَون عَنه نُکَفِّر عَنکُم سیِّئاتِکم (53)؛ اگر از گناهان کبیره‌اى که از آن نهى شده‌اید، اجتناب کنید گناهان کوچک شما را مى‌پوشانیم.

- والَّذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالِحاتِ لَنُکَفِّرنَّ عَنهُم سَیِّئاتِهم(54)؛ کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند، قطعاً گناهان آنان را مى‌پوشانیم.

 

منظور از پوشاندن گناه چیست؟

- ... فَالَّذینَ هاجروا وَ اُخرِجوا مِن دِیارِهم و اُوذوا فى سَبیلى و قاتَلوا وَ قُتلوا لاُکَفِّرنَّ عَنهم سَیِّئاتهم (55)؛ پس آنها که در راه خدا هجرت کردند و از خانه‌هاى خود بیرون رانده شدند، و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند سوگند یاد مى‌کنم که گناهان آنها را مى‌پوشانم و محو مى‌کنم.

از آیات فوق چنین نتیجه مى‌گیریم که:

توبه‌اى مورد قبول است و موجب محو گناهان مى‌گردد که با ایمان، عمل صالح، نماز، هجرت، جهاد و شهادت همراه باشد وگرنه ضایعات گناهان سابق، جبران نخواهد شد.

 

جبران گناه از دیدگاه روایات

در روایات بطور صریح تاکید شده که در توبه ترک گناه و پشیمانى، کفایت نمى‌کند. بلکه باید آثارى را که گناهان در زندگى انسان پدید آورده‌اند با کارهاى نیک، جبران و اصلاح نمود.

این جبران در چهره‌هاى مخصوصى بروز مى‌کند، تا عامل تربیت و تکامل انسان گردد. براى تکمیل این بحث، به روایات زیر توجه کنید:

- رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله) مى‌فرماید:

اتَّقِ الله حیث کنت و خالط الناس بخلق حسن و اذا عملت سیئة فاعمل حسنة تمحوها(56)؛ در هر جا هستى، از خدا بترس و با مردم با اخلاق نیک برخورد کن، و هرگاه گناهى کردى کار نیکى انجام بده که آن گناه را محو کند.

- امام باقر علیه السلام مى‌فرماید:

التّائب إذا لم یَستبن اثر التّوبة فلَیس بِتائب: یرضى الخصماء و یُعید الصّلوات و یتواضع بین الخَلق یتّقى نفسه عن الشهوات(57)؛ هرگاه نشانه‌هاى توبه، از توبه کننده آشکار نگردد، او توبه کننده حقیقى نیست. (آشکار شدن نشانه‌هاى توبه این است که:) آنها را که ادعاى حقى بر او دارند راضى کند، نمازهاى قضا شده‌اش را اعاده نماید، در برابر مؤمنان متواضع باشد، و خود را از طغیان هوس‌هاى نفسانى حفظ نماید ...

- امیرمؤمنان على علیه السلام فرمودند:

ثَمَرة التّوبة إستدراک فَوارط النّفس (58)؛ میوه و اثر توبه، جبران ضایعات نفس است.

- امام باقر علیه السلام مى‌فرماید:

ما احسن الحَسنات بَعد السّیئات (59)؛ چقدر کارهاى نیک، بعد از گناهان شایسته و زیبا است.

- امام کاظم علیه السلام فرمودند:

من کفارات الذّنوب العِظام إغاثة المَلهوف و التّنفیس عن المَکروب (60)؛ از کفارات گناهان بزرگ، پناه دادن به انسان‌هاى پریشان و گرفتار و زدودن اندوه از اندوهگین است.

 

- شخصى از رسول خدا (صلّى الله علیه وآله) پرسید: کفاره گناه غیبت چیست؟

حضرت فرمودند:تَستَغفر لِمَن إغتَبته (61)؛ براى کسى که او را غیبت کرده‌اى، از خدا طلب آمرزش کن.

- امام باقر علیه السلام مى‌فرماید:

ثلاث کفّارات: إفشاء السّلام و إطعام الطّعام و التّهجُد باللّیل و النّاس نیام (62)؛ سه کار کفاره و جبران کننده گناه است: بلند سلام کردن، اطعام دادن، نماز شب و عبادت در آن هنگام که مردم خوابیده‌اند.

- امام باقر علیه السلام فرمودند:

اربع مَن کنّ فیه و کان مِن قَرنه الى قَدمه ذُنوباً بَدّلها الله حَسنات: الصِّدق والحَیاء و حُسنُ الخُلق و الشّکر(63)؛ اگر کسى داراى چهار خصلت باشد هر چند از سر تا قدمش را گناه فرا گرفته باشد خداوند آن گناهان را به نیکى تبدیل مى‌کند:

راستگویى، شرم و حیا، نیک خلقى، روحیه شکرگزارى.

- شخصى به حضور رسول خدا (صلّى الله علیه وآله) آمد و عرض کرد: گناهانم بسیار شده‌اند و اعمال نیکم اندک است. پیامبر اکرم فرمود:

اکثر السّجود فانّه یحطّ الذّنوب کما تحطّ الرّیح وَرق الشجر (64)؛ سجده‌هاى بسیار بجا بیاور چرا که سجده، گناهان را آنچنان مى‌ریزد که باد، برگ‌هاى درخت را مى‌ریزد.

 

هماهنگى جبران با گناه

جبران گناه، با کارهاى نیک، ممکن است به صورت‌هاى گوناگون مانند کمک‌هاى مالى، جهاد در راه خدا، روزه گرفتن، شب زنده‌دارى و ... انجام گیرد، ولى مناسب آن است که جبران هر گناه متناسب با همان گناه باشد. مثلاً بى‌حجابى و ناپاکى را با حفظ کامل عفت و پاکدامنى، جبران کرد. گناه غیبت را با کنترل و مراقبت زبان، جبران نمود. گناه ظلم و بى رحمى را با احسان به مظلومان و دستگیرى از بینوایان، تلافى نمود. گناه چشم‌چرانى را با عفت چشم و نگاه‌هایى که براى آن پاداش است مانند نگاه به قرآن و به چهره عالم و نگاه به چهره پدر و مادر، جبران نمود. چنانکه از بعضى روایات این مطلب استفاده مى‌شود؛

 

امام صادق علیه السلام مى‌فرماید:

کفارة عمل السّلطان قَضاء حوائِج الاِخْوان (65)؛ کفاره و جبران (گناه) کارمندى حاکم ظالم، رسیدگى و برآوردن نیازمندى‌هاى برادران(مردم) است.

 

====توبه====

پی‌نوشت‌ها:

1- مفردات راغب، ص 76.

2- هود / 3.

3- آل عمران / 135.

4- نساء / 110.

5- مائده / 9.

6- زمر / 53.

7- بقره / 186.

8- نور / 31.

9- شورى / 25.

10- بقره / 222.

11- تحریم / 8.

12- تحریم / 8.

13- مائده / 74.

14- تحریم / 8.

15- کافى، ج 2 ص 432.

16- بحار، ج 6 ص 22.

17- مجمع البیان، ج 10 ص 318.

18- تحف العقول / ص 149.

19- از علامه مجلسى قدس سره نقل شده که چهار رکن اول شرایط صحت توبه است، و دو رکن بعد دو شرط کمال توبه مىباشد.

20- نهج البلاغه، حکمت 417.

21- کشف الغمه، ج 2 ص 313.

22- وسائل الشیعه، ج 11 ص 347.

23- مستدرک الوسائل، ج 2 ص 345.

24- مصباح الشریعه، ص 97.

25- کافى، ج 2 ص 435، در قرآن 8 بار ذات پاک خدا با عنوان تَوّاب رَحیم توصیف شده این عنوان بیانگر آن است که: اگر بنده اى توبه خود را شکست، باز ناامید نشود و مجدداً توبه کند، چرا که خداوند بسیار توبه پذیر است.

26- زمر / 53.

27- سفینة البحار (وحشى). تفسیر فخر رازى، ج 27 ص 4.

28- وسائل الشیعه، ج 11 ص 266.

29- بروج / 10.

30- بقره / 222.

31- کافى، ج 2 ص 435.

32- میزان الحکمه، ج 1 ص 541.

33- سفینة البحار، ج 1 ص 127، عیون اخبار الرضا، ج 2 ص 29.

34- جامع السعادات، ج 3 ص 51.

35- بحار، ج 6 ص 30.

36- نهج البلاغه، حکمت 150.

37- غرر الحکم، میزان الحکمة، ج 4 ص 589.

38- بحار، ج 78 ص 164.

39- بحار، ج 6 ص 23.

40- از آیات 50 و 51 سوره یونس استفاده مىشود که به هنگام نزول عذاب درهاى توبه بسته است، چرا که توبه در چنین حالى شبیه توبه اجبارى و اضطرارى است و چنین توبه اى بى ارزش است.

41- کافى، ج 2 ص 437.

42- کافى، ج 2 ص 435.

43- کافى، ج 2 ص 431.

44- نمونه، ج 24 ص 292.

45- کافى، ج 2 ص 432.

46- کافى، ج 2 ص 432.

47- بقره، 222.

48- مؤمن / 7 9.

49- فرقان / 68 70.

50- بحار، ج 94 ص 142.

51- رعد / 22.

52- فرقان / 70.

53- هود / 114.

54- نساء / 31.

55- عنکبوت / 7.

56- آل عمران / 195.

57- بحار، ج 71 ص 242. وسائل الشیعه، ج 11 ص 384.

58- بحار، ج 6 ص 35، میزان الحکمة، ج 1 ص 548.

59- مستدرک الوسائل، ج 2 ص 348.

60- وسائل الشیعه، ج 11 ص 384.

61- شرح نهج البلاغه (حدیدى)، ج 18 ص 135.

62- وسائل الشیعه، ج 15 ص 583.

63- بحار، ج 77 ص 52.

64- بحار، ج 71 ص 332.

65- بحار، ج 85 ص 162، میزان الحکمة، ج 3 ص 477، وسائل الشیعه، ج 15 ص 584.

منبع:

 

گناه شناسى، محسن قرائتى، تنظیم و نگارش: محمدى اشتهاردى .





      

روزی معاذ بن جبل، گریان خدمت رسول خدا صلی الله علیه و اله آمد و سلام کرد. حضرت بعد از جواب سلام فرمودند: ای معاذ! چرا گریانی؟ عرض کرد: یا رسول الله (ص)! جوانی خوش سیما پشت در است و مانند مادری که در عزای طفل مرده اش می گرید، بر جوانی اش گریه می کند و می خواهد خدمت شما برسد.

حضرت صلی الله علیه و اله فرمودند: به او بگو داخل شود. وقتی داخل شد، رسول خدا صلی الله علیه و اله به او فرمودند: ای جوان! چرا گریه می کنی؟ جوان گفت: چرا گریه نکنم و حال آن که گناهانی را مرتکب شده ام که اگر خداوند برای یکی از آن ها مرا مؤاخذه کند، داخل آتش سوزان جهنم می شوم و می بینم که خداوند مرا به زودی می کشد و هرگز نمی آمرزد.

پیامبر صلی الله علیه و اله فرمودند: آیا به خدا شرک ورزیده ای؟ گفت: به خدا پناه می برم از این که شرک ورزیده باشم.

حضرت صلی الله علیه و اله فرمودند: آیا کسی را کشته ای که خدا کشتن او را حرام کرده است؟

گفت: نه!

پیامبر صلی الله علیه و اله فرمورند: خداوند گناهان تو را اگر به اندازة کوه ها هم باشد می آمرزد. جوان گفت: گناهان من از کوه ها هم بزرگ تر است.

حضرت فرمودند: خداوند گناهان تو را می آمرزد، اگر چه به اندازة هفت زمین و دریاهای آن و ریگ ها و درختان باشد.

جوان گفت: از آن ها نیز بزرگ تر است.

حضرت فرمودند: خداوند گناهان تو را می آمرزد، اگر چه به اندازة آسمان ها و ستاره ها و عرض و کرسی باشد.

گفت: از این ها نیز بزرگتر است.

حضرت رسول صلی الله علیه و اله از روی غضب به او فرمودند: وای بر تو! گناهان تو بزرگتر است یا پرودگار تو؟ آن گاه جوان به سجده افتاد و گفت: پروردگار من پاک و منزه است، هیچ چیز بزرگ تر از پروردگار من نیست، ای پیامبر خدا! پروردگار من از هر چیزی بزرگ تر است.

رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند: آیا غیر از خدای بزرگ کسی گناهان را می آمرزد؟ عرض کرد: نه، به خدا قسم یا رسول الله! سپس ساکت شد.

حضرت فرمودند: وای بر تو ای جوان! آیا نمی خواهی یکی از گناهانت را برای من بگیری؟

گفت: یا رسول الله! من نبش قبر می کردم، مرده ها را بیرون می آوردم و کفن آن ها را می دزدیدم. روزی دختری از دختران انصار از دنیا رفت، وقتی او را دفن کردند، اطرافیانش رفتند، شب که شد، آمدم و نبش قبر کردم، کفن او را ربودم و او را برهنه در کنار قبر رها کردم و چون می خواستم برگردم شیطان مرا وسوسه کرد تا به او زنا کنم و چنین کردم.

سرانجام او را در قبرش گذاشتم و راه افتادم، ناگاه صدایی از پشت سر خود شنیدم که گفت: ای جوان! وای بر تو از جزا دهندة روز جزا، در روزی که از اعمال من و تو می پرسند، چرا مرا از قبر بیرون آوردی و کفن مرا ربودی و مرا برهنه رها کردی و کاری کردی که من در صبح قیامت با جنابت برخیزم؟ وای بر تو از آتش جهنم!

 

21.jpg

اکنون چنین می بینم که هرگز بوی بهشت را نمی شنوم، شما مرا چگونه می بینید ای رسول خدا؟

حضرت صلی الله علیه و اله فرمودند: ای بدکردار! از من دور شو که می ترسم من هم به آتش تو بسوزم؛ زیرا تو بسیار به آتش نزدیک شده ای. رسول خدا صلی الله علیه و اله پیوسته این جمله را تکرار می کردند تا از پیش روی آن حضرت صلی الله علیه و اله دور شدند.

وقتی جوان این پاسخ را از رسول خدا صلی الله علیه و اله شنید، زاد و توشه اش را برداشت و به یکی از کوه های مدینه رفت و در آن جا مشغول عبادت شد و برای این که ذلت و کوچکی خود را نشان دهد، هر دو دست خود را به گردن غل و زنجیر کرد و با عجز و ناله می گفت:

ای پروردگار! تو مرا می شناسی و گناه مرا می دانی، من امشب را به صبح رسانیدم در حالی که از توبه کنندگان و پشیمانان هستم.

من بندة تو بهلول هستم که دست های خود را پیش روی تو به گردن غل کرده ام، نزد پیامبر تو رفتم؛ اما مرا از در خانة خود راند و خوف و ترس مرا زیاد کرد، از تو می خواهم که به عزت و جلال و عظمت و جبروتت، مرا نا امید نکنی و مرا از رحمت خود مأیوس نگردانی.

بهلول تا چهار شبانه روز دعا و مناجات می کرد و می گریست به طوری که حیوانات هم برای او گریه می کردند، وقتی چهل روز تمام شد، دست های خود را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: پروردگارا! با حاجت من چه کردی؟ اگر دعای مرا مستجاب کردی و خطا و گناه مرا آمرزیدی به پیامبرت وحی فرما تا من بدانم و اگر دعای من مستجاب نشده و آمرزیده نشده ام و می خواهی مرا عقاب کنی، آتشی بفرست که مرا بسوزاند یا به بلا و عقوبتی مبتلا کن و مرا از رسوایی و فضیحت روز قیامت، خلاص کن، آن گاه خداوند بزرگ، این آیه را فرستاد:

«نیکان، کسانی هستند که هر گاه کار ناشایستی از ایشان سر زند یا ظلمی به نفس خویش کنند، خدا را به یاد می آورند و از گناهان خود به درگاه خداوند توبه و استغفار می کنند [زیرا می دانند] جز خدا هیچ کس نمی تواند گناه خلق را بیامرزد.»

وقتی این آیه بر پیامبر صلی الله علیه و اله نازل شد، حضرت تبسم کنان بیرون آمدند و به اصحاب خود فرمودند: چه کسی مرا بر محل آن جوان تائب، راهنمایی می کند؟

یکی از اصحاب عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه و اله! به ما خبر رسیده که او در فلان جا است، سپس حضرت با یاران خود رفتند تا به آن کوه رسیدند. جوان را دیدند که میان دو سنگ ایستاده و دست هایش را به گردن بسته، آفتاب صورتش را سیاه کرده و مژه های دو چشم او ریخته است و می گوید: ای خدای من! تو خلقت مرا نیکو گردانیدی و صورت مرا زیبا ساختی، ای کاش می دانستم با من چه خواهی کرد! آیا مرا در آتش خواهی سوزاند یا در جوار رحمت خود سکنی خواهی داد؟

خداوندا! خطاهای من از آسمان و زمین و کرسی و عرش گستردة تو عظیم تر است، آیا آن ها را می آمرزی یا به واسطة آن ها مرا در روز قیامت رسوا و مفتضح خواهی نمود؟ می گفت و می گریست و خاک بر سر خود می ریخت. اطراف او را حیوانات احاطه کرده بودند و پرندگان بالای سر او پرواز می کردند و به حال او می گریستند.

 

21.jpg

رسول خدا صلی الله علیه و اله نزد او رفتند، دست های او را از گردنش باز کردند، سر و صورت او را از خاک پاک کردند و به او فرمودند: ای بهلول! بشارت باد بر تو که خداوند تو را از آتش جهنم نجات داد و در بهشت برینش سکنی داد، آن گاه آیة نازل شده دربارة او را برایش تلاوت کردند.

 

رسول اکرم صلی الله علیه و اله به اصحاب خود فرمودند: شما هم آنچنان که بهلول خطاها و گناهان خود را تدارک کرد، تدارک و جبران کنید.





      

حضرت عیسی علیه السلام ابلیس را دید که باری را روی پنج الاغ گذاشته است و به جایی می برد، پرسید: این بارها چیست؟

ابلیس گفت: این ها مال التجاره است و دنبال مشتری می گردم.

عیسی علیه السلام گفت: این اموال تجاری چیست؟

19.jpg

ابلیس گفت: یکی از این ها ظلم است که مشتری آن، شاهان هستند؛ دومی کبر و خودخواهی است که مشتری آن، صاحبان روستاها هستند؛ سومی حسد و رشک است که مشتری آن، علما هستند؛ چهارمی خیانت است که مشتری آن، تاجران هستند و پنجمی نیرنگ و حیله است که مشتری آن، زنان هستند.





      

روزی بهلول از مسجد «ابوحنیفه» می گذشت، دید خطیب، مردم را موعظه می کند.

ایستاد و به سخنان خطیب گوش داد. او می گفت: جعفر بن محمد علیه السلام عقیده دارد که کارها با اختیار از بندگان خدا سر می زند، در صورتی که آنچه بندگان انجام می دهند خواست خدا است و انسان از خود اختیاری ندارد.

دیگر این که جعفر بن محمد علیه السلام معتقد است در روز قیامت، شیطان در آتش می سوزد و حال آن که شیطان از آتش آفریده شده است و آتش هم جنس خود را عذاب نمی کند.

دیگر این که وی می گوید: خداوند موجود است؛ ولی نمی شود او را دید، در صورتی که این نیز دروغ است و هر موجودی دیدنی است.

آن گاه بهلول، کلوخی از زمین برداشت و سر خطیب را هدف گرفت و آن را شکست و خون جاری گشت، سپس فرار کرد.

خطیب نزد خلیفه آمد و از بهلول شکایت کرد.

خلیفه دستور داد بهلول را بیاورند و چون بهلول حاضر شد به او گفت: چرا چنین کردی؟

بهلول گفت: علت را از خود وی سؤال کنید. او می گوید: بندگان اختیاری ندارند و همه کارها به دست خدا است. اگر اعتقاد او چنین است پس سر او را خداوند شکسته است و من تقصیر ندارم.

او می گوید: جنس از هم جنس خود متأثر نمی شود و عذاب نمی بیند. وقتی انسان از خاک است و کلوخ نیز از خاک است، چرا باید از هم جنس خود متأثر و ناراحت شود.

او معتقد است که هر موجودی باید دیده شود. خلیفه از وی سؤال کند آیا این درد که او از این زخم احساس می کند دیده می شود؟! این را گفت و از نزد خلیفه خارج شد.

دو بشنو، یکی بگو

حکیمی را پرسیدند: چرا شنیدن تو بیشتر از گفتن است؟

 

گفت: مرا دو گوش داده اند و یک زبان؛ یعنی دو بشنو، یکی بگو.





      
<      1   2   3   4   5   >>   >