دل عاصی:
دلا امشب چرا حالت عجیب است == که امواجت خروشان مهیب است
چرا ای دل چودریا می خروشی == توامواج خروشان را به ساحل می فروشی
چرا ای دل چو ساحل خشم زاری== تو ای دل همچو ساحل غم گساری
تو ای ساحل چرا رویت گهر نیست == که سیلی خوردن از دریا هنر نیست
دلا ساحل حکایت از تو پیداست == تو را آماج سیلی های دریاست
تو را ای دل چرا سنگ سیاهی == ندارم رغبت روی تو را،رنگ نگاهی
نمی دانم از درد درمانت که باشد== که بر زخم کبودت گرد رحمانی بپاشد
کبود هستی ،سیاه هستی، تو سنگی کوهساری == دلا ای دل به معشوقت نداری کوره راهی
تو را ای دل چنان اندر سیاهی محو گشتی == زانوار محبت بخش رحمانی گذشتی
تو که تنها سبیل خانه ی معشوق هستی == چرا درب خودت را روی صاحب خانه بستی
نمی دانم غمت را با کدام دل باز گویم == کدام دل را طبیب روح بخشت من بجویم
نمی یابم دلی را صاف ساده نرم سالم == نمی دانم که ره دارد به آن دلها که را عالم
که داند راه آن دلهای آرامبخش نورانی == خدا داند همان دلها جلا بخشان ویرانی
همه رفتند یکی مانده زآن دلهای صَحبانی == دلا ای دل همان دلها تو را بودند سامانی
ز بس خوار،خفیف،قاسی مستانه هستی == حجاب روی خود بر آن گهر کورانه بستی
خداونداقساوت را تو امشب نَی بسوزان == دل عاصی به انوار دل مهدی(عج) بدوزان