نوشته شده توسط محمد طاهرزاده       

بسم الله الرحمن الرحیم

یک‌شنبه 12/6/91

جلسه 2

بحث در مورد آیه‌ی نفر بود که می‌فرماید: «وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ     لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ     لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ     لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُون    »

بیان شد که نظرات در آیه‌ی نفر مختلف و بلکه متناقض است مثلا مرحوم نائینی بعد     از این که دلالت آیه ی نبأ را بر حجیت خبر پذیرفت، می فرماید دلالت این آیه کمتر از     آیه ی نبأ نیست. در مقابل، مرحوم شیخ انصاری از شیخ بهائی نقل کرده که می فرماید     «این آیه مثل این روایت است که می‌فرماید «من حفظ اربعین حدیثا حشره الله فقیها» و     این آیه تنها به تفقه ترغیب می‌کند.» مرحوم شیخ انصاری می‌فرماید این کلام اشاره     است بر این که دلالتش بر حجیت خبر واحد جداً ضعیف است. مرحوم آخوند نیز اگر چه     دلالت آیه بر حجیت خبر واحد را نمی‌پذیرند ولی این‌چنین نیست که مانند مرحوم شیخ  بهایی این‌چنین موضع گیری کنند بلکه اشکالاتی بر دلالت دارد و در پایان دلالت رانمی‌پذیرد.

 

تقریب دلالت آیه

اگر چه در کلام علماء مثل مرحوم آخوند این چنین بیان شده که تقریباتی از این آیهبرای حجیت خبر واحد هست، ولی تعبیر دقیقش این است که یک تقریب است و مقدماتی دارد واین، برخی از مقدمات است که تقریبات متعدد داراست.

تقریب دلالت آیه، در ضمن مقدماتی است که بیان می‌گردد:

مقدمه یک: وجوب تحذر

جهت تمامیت استدلال بایستی لزوم و وجوب تحذر را استفاده کنیم و اگر نتوانستیم ازآیه وجوب آن را استفاده کنیم و صرفا احتمال تحذر و یا حُسن آن از آیه استفاده گشت،استدلال ناتمام خواهد بود.

مقدمه دو: اطلاق وجوب

وجوب تحذر مطلق است چه از خبر منذر علم حاصل بشود یا نه.

مقدمه سه: ملازمت وجوب تحذر با حجیت قول منذر

یعنی حتی در صورتی که علم حاصل نگردد، باز قول منذر حجت است چرا که وجوب تحذرملازم با حجیت قول منذر است.

مقدمه چهار: دخالت حیت إخبار در وجوب

آن‌چه دخیل در وجوب تحذّر است حیث إخبار مخبر است نه حیث انذار.

 

بررسی مقدمات

مقدمه ی اول: استفاده‌‌ی‌ وجوب تحذر از آیه

این مقدمه‌ی اول چهار بیان دارد که ابتدا اصل مقدمه و سپس بیان‌های متفاوت از آنتبیین می‌گردد.

در این مقدمه بایستی ثابت گردد که تحذر از قول منذر وجوب دارد و به همین خاطرباید احتمالات مقابل وجوب که عبارت است از مطلوبیت و احتمال تحذر نفی گردد. چرا کهاگر تحذر حُسن داشته باشد، با عدم حجیت هم سازگار است همان گونه که حُسن احتیاط رادر پرتو اخبار ضعیفه‌، علی رغم عدم حجیتشان می‌پذیریم. همچنین اگر «لعلهم یحذرون» صرف ابداء احتمال تحذر باشد باز مفید نیست.

 

کفایت و یا عدم کفایت استدلال بر فرض عدم وجوب تحذر

برخی از اصولیون دلالت آیه را حتی بر فرض دلالت «لعلهم یحذرون» بر صرف ابداءاحتمال تحذّر، تام دانسته و گفته‌اند: با توجه به این‌که عقاب بلا بیان قبیح است،پس در صورت نبود بیان، حتی احتمال عقاب نیز مطرح نیست و به همین خاطر می‌توان گفتجایی که مکلّف احتمال عقاب دهد و در موردش احتمال حذر مطرح گردد، مبتلی به عدم بیاننمی‌باشد و به این طریق، احتمال تحذّر نیز در اثبات حجیت قول منذر و خبر او کافیاست.

به بیانی دیگر، عقاب در فرض قول منذر اگر عقاب بلابیان باشد وجهی برای تحذّرمکلف نخواهد بود و با توجه به این، چون آیه احتمال حذر را داده پس روشن است بیانمنذر، بیانی تام و کافی بوده و مصحح عقاب می‌باشد.

در بررسی این کلام باید گفت به نظر می‌رسد این کلام، گفتار صحیحی نیست چرا کههمان طور که در یکی از مقدمات تبیین شد، این قسمت آیه لازم است اطلاق هم داشته باشدیعنی چه علم حاصل شود و چه نشود، حذر لازم است و مسلما اگر صرف احتمال ترس باشد، (مثل وقتی که می‌گوید این کلام را به فلانی بگو شاید قبول کند) اطلاق نخواهد داشتچون احتمال قبول کردنِ او، چه بسا از این باب باشد که علم به مؤدّای خبر پیدا کند. یعنی می گوییم «تو بگو شاید او قانع شود» نه از این باب که قول تو حجت است و اساسابایستی توجته کرد وقتی احتمال در کار است، کافی است امیدما به تحقق نتیجه به خاطراحتمال تحقق یکی از حصص باشد.

 

چهار بیان در مقدمه‌ی اول (استفاده‌ی وجوب از فقره «لعلهمیحذرون»)

بیان اول: استفاده از کلمه «لعلّّ»

«لعلّ» برای ترجی وضع شده و «لعلّهم یحذرون» چون از طرف خداوند صادر شده، معنیندارد برای رجای حقیقی و ترجی نفسانی باشد چرا که این امر مستلزم جهل است. یعنیخدایی که علم به عاقبت کار دارد، معنی ندارد بفرماید شاید فلان عاقبت محققگردد.

بنابر این یا باید مثل قدماء از اصولیین قائل به مجازیت شویم و از این باب کهاقرب المجازات به ترجی حقیقی، همان محبوبیت است پس ملتزم به معنای محبوبیت می شویمو یا باید مثل مرحوم آخوند قائل شویم صیغ انشاء، وضع برای معانی انشائیه شده و بههمین خاطر با «لعلّ» ترجی انشاء می شود و همان ترجی انشائی است که مستعمل فیه استاگر چه ترجی حقیقی داعی باشد و به همان انصراف داشته باشد.

طبق مسلک مرحوم آخوند، وقتی نمی‌توان به این ظهور پایبند شد می‌توان این چنینگفت که اقرب دواعی به داعی ای که منشأ انصراف می شود محبوبیت است و لذا آن را بهمعنای محبوبیت می‌گیریم. به عبارتی دیگر می‌گوییم محبوبیت با ترجی متلازم است ووقتی ترجی حقیقی ممکن نیست، نمی‌توان ترجی را از لعل استفاده گرد ولی استفاده‌یمحبوبیتش بی اشکال است.

حال که تحذر محبوب شد، این محبوبیت با وجوب ملازم است هم شرعا و هم عقلا.

شرعا به این خاطر است که قول به فصل نداریم چرا که اصولیون یا گفته اند تحذّرحَسَن است و واجب است و یا گفته اند نه واجب است و نه حَسَن.

ملازمه‌ی عقلی آن نیز به این خاطر است که تحذر یا سبب دارد و یا نه. اگر سببدارد پس واجب است چون تحذر بدون مقتضی حتی محبوب هم نیست و اگر مقتضی باشد، به اینمعنی است که عقل ما را ملزم به تحذر می کند.

 

بررسی بیان اول

اشکال اول: دلالت «لعلّ» بر صرف ابداء احتمال

مرحوم آقاضیاء و محقق اصفهانی فرموده اند اساسا «لعلّ» برای ترجی نیست چرا که میبینیم در بسیاری از موارد «لعلّ» استعمال شده بدون این‌که امیدی در کار باشد مثل «لعلک طردتی عن بابک»، «لعلک رأیتی فی مجلس البطالین»، «لعلک باخع نفسک» و «فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحى‏ إِلَیْک». بنابر این معنای لعلّ صرف شک واحتمال است. محقق اصفهانی می‌فرماید بر همین اساس است که لعل در فارسی به «شاید» معنی می شود نه به «امید».

بنابر این «لعلّهم یحذرون» صرفا ابراز احتمال است و رجاء در کار نیست تا کلماتمرحوم آخوند بر آن پایدار شود چرا که همان طور که گفته شد، کلام غیر حجت نیز چه بسااثر گذار باشد.

 

نقد اشکال اول:‌ عدم دلالت «لعلّ» بر صرف ابداء‌ احتمال

به نظر می‌رسد در محل کلام، عدم استفاده‌ی محبوبیت از لعلّ قطعا بدون وجه استچون این که خداوند مردم را ترغیب کند که نفر نموده و تفقه کنند و .... و با این حالبگوییم تحذر مطلوبیت نداشته باشد صحیح نیست.

و اما این که خارج از محل آیه بگوییم معنای لعل چیست؟ به نظر می رسد «لعلّ» مفیدترجی نیست چون در بسیاری از موارد دیده‌ایم در غیر معنای ترجی استعمال شده. بنابراین سخن ادباء کلام صحیحی نیست ولی این که  به معنای «شک» باشد هم بعید است چرا کهنمی‌توان ملتزم شد در ادبیات عرب لفظی برای افاده‌ی ترجی نباشد.

و اما آن‌چه در معنای «لعلّ» به ذهن‌ می‌رسد آن است که بعد اللتیا و اللتی شایدبتوان گفت معنای آن، چیزی بالاتر از شک است و صرفا به معنای «انا اشک فی ذلک» نیست. یعنی به نظر می‌رسد استعمال «لعل» در جایی است که انتظار وقوع مابعدش هست خواهمطلوب باشد و خواه مکروه علاوه بر این که مقرون به شک است اگر چه این حیث احتمال وشک در معنای لعلّ اخذ نشده.