چرا برای امام حسین (ع) گریه می کنیم ؟

مى‏گویند اگر امام حسین (علیه السلام) روز عاشورا پیروز شد چرا آن روز را جشن نمى‏گیریم؟

چرا گریه مى‏کنیم؟ آیا این همه گریه در برابر آن پیروزى بزرگ براى چیست؟ گریه زبان صادق و طبیعى شوق و اندوه و درد و عشق یک انسان است. گریه تجلى طبیعى یک احساس و حالتى جبرى و فطرى از یک رنج، یک شوق یا یک اندوه مى‏باشد یکى از دانشمندان غرب مى‏گوید: «انسانى که هرگز نمى‏گرید و گریستن را نمى‏داند احساس انسانى را فاقد است».

 48.jpg

مگر نه اشک زیباترین شعر و بى‏تاب‏ترین محبت و پر گدازترین ایمان و تب دار ترین احساس و خالصترین «گفتن» و لطیف ترین «دوست داشتن» است که همه در کوره دل به هم آمیخته و ذوب شده و قطره‏اى گرم شده‏اند به نام اشک؟ مگر نه قلب، قالب اشک است و اشک در قلب شکل مى‏گیرد و لذا اشک شبیه قلب است:

اى بسا قلبهاى سوزانى             که زبان راز آن نگوید باز

لیک آن دیدگان نورانى‏                 راز دلداده مى‏کند ابراز

گریه ترجمان دل است مثلا کسى که عزادار است و مرگ عزیزى قلبش را مى‏سوازند، باید گریه کند. وقتى که دلش یاد از او مى‏کند و زبانش سخن از او مى‏گوید چشمش نیز با او همدردى مى‏کند مگر چشم از زبان صادقانه‏تر سخن نمى‏گوید؟!

اشک چشم نشانه رقت قلب است کسى که از صحنه دلخراش منقلب نمى‏شود تا اشک تأثر بریزد و نیز از حقیقت و جلوه زیبائى لذت نمى‏برد تا اشک شوق جارى گرداند از قلب سلیم و روح متعادل برخوردار نیست.

امیرمومنان على (علیه السلام) مى‏فرماید:

«خداوند متعال افرادى را که به هنگام استماع قرآن تحت تأثیر قرار نمى‏گیرند و از شنیدن آیات مربوط به قیامت تعجب نمى‏کنند، و خنده مى‏نمایند، مورد سرزنش قرار مى‏دهد و مى‏فرماید : (تضحکون و لا تبکون) و نیز فرموده: (بکاء العیون و خشیة القلوب من رحمة الله تعالى)(1)

چنانکه «جمود عین» و محروم بودن از اشک و گریه از خوف خدا نشانه قساوت قلب و شقاوت معرفى شده است.

رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: «من علامات الشقاء: جمود العین، قسوة القلب...» (2)

در مقابل، آن دسته از مومنانى که بصیرتى روشن قلبى رؤوف و احساسى پاک و شفاف دارند در زبان قرآن کریم با جمله (یبکون و یزیدهم خشوعا) و (سجدّا و بکیّا) مورد ستایش قرار گرفته‏اند . قهرا این نوع افراد در برابر عظمت مردان خدا اشک شوق و به خاطر مظلومیت آنان هم اشک غم و اندوه از چشم خود جارى مى‏کنند.

پی نوشت ها :

1-       ارشاد القلوب: ص .128

2-       بحار الانوار: ج 90 ص .336