معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا ... دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد:چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ هـــا؟!
فردا مادرت رو میاری مدرسه...
می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت کنم! دخترک چونه ی لرزونش رو جمع کرد...
بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت: خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن... اونوقت می شه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه...
اونوقت... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم... اونوقت قول می دم مشقامو ...
معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا ... و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد . . . .............................. .................................. زود قضاوت نکنیم
وبلاگ
درباره امام زمان (عج) پرسشهای متعددی مطرح است، مانند مدت عمر، فلسفه غیبت، زمان ظهور و... یکی از پرسشها این است که حضرت ازدواج نموده و فرزند دارد؟
درباره ازدواج امام و فرزند داشتن حضرت، سه احتمال قابل مطرح است:
1. حضرت ازدواج نکرده است. اگر حضرت ازدواج نکرده باشد، فرزند و ذریه نخواهد داشت. اگر این احتمال را بپذیریم، این مشکل مطرح میگردد که چرا امام معصوم (ع) به یکی از سنتهای مهم اسلامی که ازدواج باشد، عمل نکرده است؟
در جواب میتوان گفت: غیبت امام زمان (عج) از سنت ازدواج اهمیت بیشتری دارد و ترک سنت ازدواج با مقام عصمت منافات دارد.(1)
2. امام ازدواج نموده؛ از این رو به سنت ازدواج عمل کرده است، ولی اولاد و فرزند ندارد. در این جا این مشکل پیش میآید که همسر حضرت مانند ایشان باید عمر طولانی داشته باشد، که بر عمر طولانی همسر حضرت دلیلی نداریم و یا این که بگوییم همسر حضرت بعد از مدت از دنیا رفته است.(2)
3. حضرت ازدواج کرده و دارای اولاد بوده و فرزندان او نیز اولاد داشتهاند و حضرت ذریه داشته است. همان.
براساس این مبنا این مشکل وجود دارد که فرزندان و ذریههای امام کجا هستند؟
برخی خواستهاند احتمال سوم را تقویت کنند و از برخی روایات استفاده کنند که امام همسر و فرزند دارد. امام رضا (ع) فرمود: الها! مایه چشم روشنی و خوشحالی امام زمان (عج) را در او و خانواده و فرزندان و ذریه و تمام پیروانش عطا فرما".(3)
امام صادق(ع) فرمود: کأنی أری نزول القائم فی مسجد السهلة بأهله و عیاله".(4)
برخی دیگر درصدد آن هستند ثابت کنند که امام زمان (عج) ازدواج نکرده و فرزندی نیز ندارد. این عده، روایاتی را که بر ازدواج و فرزند داشتن امام (عج) دلالت دارند، ضعیف میشمرند و قابل استناد ندانستهاند. از سوی دیگر روایات فوق که بیان شد، دلالت بر وجود فرزند و همسر امام زمان (عج) دارد، ولی این دسته از روایات دلالت ندارند امام زمان قبل از ظهور ازدواج نموده و فرزند دارد؛ یعنی این دسته روایات تنها دلالت بر همسر و فرزند داشتن امام زمان دارند، ولی اثبات نمیکنند امام قبل از ظهور زن و فرزند دارد. از سوی دیگر این روایات با آن دسته از روایات که داشتن فرزند و همسر را از امام نفی میکنند، تعارض دارد.
برخی از روایات هستند که تصریح دارد امام زمان(ع) همسر و فرزند ندارد. مسعودی نقل میکند: علی بن حمزه، ابن سراج و ابن سعید مکاری بر امام رضا (ع) وارد شدند. علی بن حمزه به حضرت عرض کرد: از پدرانت نقل کردهایم که هیچ امامی از دنیا نمیرود، تا فرزندش را ببیند. امام رضا فرمود: آیا در این حدیث، روایت کردهاید: مگر قائم؟".(5)
این گونه روایات که بدان اشارت کردیم، درصدد نیستند وجود زن و فرزند را برای امام (ع) پیش از ظهور اثبات کنند. از سوی دیگر، روایاتی داریم که با صراحت وجود فرزند را از حضرت نفی میکند. برخی خواستهاند با تمسک به داستان "جزیره خضرا" بگویند امام عصر فرزندانی دارد و بر آن جزیره، زیر نظر وی، جامعه نمونه و تمام عیار اسلامی را تشکیل دادهاند، لیکن با بررسیهای گستردهای که انجام گرفته، جزیره خضرا افسانهای بیش نیست.(6)
واقعیت آن است که نمیتوان به طور قاطع گفت: امام زمان (ع) همسر و فرزند داشته است. شاید بر همین اساس باشد که صاحبان اندیشه و تاریخ نگاران به طور قطع درخصوص داشتن و نداشتن همسر و فرزند امام زمان اظهار نظر نکردهاند.
پی نوشت ها:
1.مجله حوزه، ویژهنامه امام زمان (عج)، ص 54 - 55، با تلخیص.
2.همان.
3. همان، ص 56، به نقل از جمال الاسبوع ابن طاووس، ص 510.
4.بحارالانوار، ج 52،ص 52.
5.مسعودی، اثبات الوصیه، ص 221.
6.مجله حوزه، ویژه امام زمان (ع)، ص 57، با تلخیص.
کجای قرآن آمده دوست دختر یا پسر ممنوع؟!
- مجموعه: متفرقه دینی
کجای قرآن آمده دوست دختر یا پسر ممنوع؟!
در آیهی 5 از سورهی مائده ابتدا میفرماید «أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبات»، یعنی آن چه پاک، طاهر، نیکو و مفید است را بر شما حلال نمودم. سپس به برخی از نیازهای ضروری مانند «خوردن» اشاره نموده و پس از بیان حکم آنها، به نیاز «مرد و زن» به یک دیگر پرداخته است و پس از بیان ضرورت برقراری روابط و انحصار نیکو و حلال بودن آن به شکل ازدواج (نکاح)، تأکید میفرماید: «غَیْرَ مُسافِحینَ وَ لا مُتَّخِذی أَخْدان»، یعنی این رابطه نباید به شکل رفیقگیری [همان دوست دختر و پسر] و زناکاری باشد.
خداوندی که انسان را خلق نموده و راههای رسیدن به کمال و سعادت دنیا و آخرت را به نشان داده و با بیان چگونگی روابط انسان با هر شخص، جامعه یا موضوعی به گونهای که هم رفع نیازش را نماید و سبب کمالش گردد قوانینی وضع نموده است، نه تنها خود بهتر از هر کس دیگری میداند که انسان [اعم از مذکر یا م?نث] به جنس مخالف نیاز دارد، بلکه میفرماید: خودم در قوانین تکوینی خلقتم، و بر اساس علم و حکمتم این غریزه و محبت را به شما دادهام. هم چنان که نیاز و محبت چیزهای دیگری را نیز بر شما قرار دادهام.
اما اگر انسان برای رفع هر نیازش بدون هیچ قانونی که منتج به فایدهی او شود عمل کند، از تعقل و ارادهی خود که وجه متمایز او با حیوانات است، هیچ بهرهای نمیبرد و لذا چون حیوانات و بلکه پستتر میگردد [کالانعام بل هم اضل]. لذا برای هر فعلی قانونی وضع نمود و در این قانون بهترینها را حلال و مضرات را حرام نمود. یا به تعبیری دیگر، اصلها را حلال و بدلهای تقلبی را حرام نمود.
در آیهی 5 از سورهی مائده ابتدا میفرماید «أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبات»، یعنی آن چه پاک، طاهر، نیکو و مفید است را بر شما حلال نمودم. سپس به برخی از نیازهای ضروری مانند «خوردن» اشاره نموده و پس از بیان حکم آنها، به نیاز «مرد و زن» به یک دیگر پرداخته است و پس از بیان ضرورت برقراری روابط و انحصار نیکو و حلال بودن آن به شکل ازدواج (نکاح) تأکید میفرماید: «غَیْرَ مُسافِحینَ وَ لا مُتَّخِذی أَخْدان»، یعنی این رابطه نباید به شکل رفیقگیری [همان دوست دختر و پسر] و زناکاری باشد.
البته اگر دقت فرمایید در ادامه نیز می فرماید: هر کس کافر شود، یعنی ایمان و قوانین اسلامی را بپوشاند، یا به تعبیر عمل نکند، «حَبِطَ عَمَلُه» - عملش تباه میشود. یعنی تلاشش به جایی نمیرسد و فایدهای نمیبرد و در نتیجه در آخرت نیز «مِنَ الْخاسِرین» - یعنی از زیانکاران خواهد بود. و ما امروز در سرتاسر عالم و در جامعهی خودمان نیز شاهدیم که روابط زن و مرد به شکل دوست، هیچگاه سرانجام نیکویی برای طرفین نداشته است.
چه عواملی منجر به رابطه نادرست در ارتباط دختر و پسر می شود؟
در زمینه چگونگی روابط دختر و پسر از دیدگاه قرآن و روایات این است که در ایجاد و شکل گیری رابطه ای نادرست مجموعه عواملی موثر است که می توان از میان آنها به نگاه نا مناسب و خود آرایی اشاره کرد .
1- طنازی در سخن
یعنی زنان در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازک و لطیف کنند، تا دل او را دچار ریبه و خیال های شیطانی نموده شهوتش را برانگیزانند و در نتیجه آن مردی که در دل بیمار است به طمع بیفتد . منظور از بیماری دل نداشتن نیروی ایمان است، آن نیرویی که آدمی را از میل به سوی شهوات باز می دارد. (المیزان، ترجمه موسوی همدانی، ج 16، ص. 461)
قرآن کریم برای جلوگیری از روابط ناسالم میان زنان و مردان می فرماید: "نازک و نرم با مردان سخن مگوئید مبادا آنکه دلش بیمار است به طمع افتد بلکه درست و نیکو سخن بگویید."(احزاب. 32) تاثیر کلام به قدری است که مولای متقیان از سلام کردن به زنان جوان خودداری می کند و می فرماید: "می ترسم از این که صدای آنها مرا خوش آید و از اجرم کاسته شود."( شیخ حر عاملی، آداب معاشرت، ص. 67)
سخن معمولی و مستقیم بگویید، سخنی که شرع و عرف اسلامی (نه هر عرفی) آن را بپسندد و آن سخنی است که تنها مدلول خود را برساند، نه اینکه کرشمه و ناز را بر آن اضافه کنید .
2- تأخیر در ازدواج
زن و مرد، مکمل نیازهای روحی و روانی یکدیگرند و هر یک بدون دیگری احساس فقر و نیاز می نماید. زن به دنبال تقدیس از جانب مرد و در آرزوی این است که تنها ملکه کاخ عشق و محبتش باشد. (مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص. 148) و به قول ویل دورانت: زن فقط وقتی زنده است که معشوق باشد و توجه کردن به او مایه حیات اوست. (ویل دورانت، لذات فلسفه، ص. 141) و مرد نیازمند کسی است که قلبش برای او بتپد و با گرمی نگاه و کلام پرمهرش، او را در مواجهه با ناملایمات زندگی امید بخشد و خلاصه اینکه "هر یک از ما، در جدایی فقط نیمه ای از انسان است و همیشه نگران آن نیم دیگر است"تا زمانی که دختر و پسر جوان این نیاز فطری را از راه ازدواج تأمین نکرده و به آرامش روانی نرسیده باشند در معرض خطر هستند. لذا رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: آن کس که ازدواج کند نیمی از دینش را حفظ کرده است." (میزان الحکمه، ج 4، ص 272، حدیث. 7807)
3- بستر اجتماعی
یک عامل بسیار مهم در ایجاد چنین روابطی، وجود زمینه ای اجتماعی و گاه پنهان در میان جوانان است. اگر در جامعه جوان چنین افکاری رایج شود که داشتن دوست پسر و یا دوست دختر، نشانه قدرت و جاذبه اجتماعی است و یا این اندیشه که داشتن چنین روابط، نشانه بزرگ شدن است و یا پیداکردن دوست برای یکدیگر را بخشی از پیمان دوستی به شمار آورند، روز به روز بر میزان این روابط افزوده خواهد شد. برای رهایی از این زمینه فساد یکی از راهکار های آن را می توان در دقت در انتخاب همنشین جستجو کرد .
باید راه های صحیح دوست یابی را آموزش داد تا جوانان با دید باز و اندیشمندانه همنشین و دوست خود را انتخاب نمایند.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرمایند: "دین و منش هر شخصی، متناسب با دوست و همراه است." (میزان الحکمه ، ج 5، ص 297، حدیث. 10221)
دین
4- عدم تقید خانواده به مسائل دینی
جوانان اولین برخوردها و معاشرت های ناسالم و مختلط را در خانه تجربه می کنند.فرهنگ خانواده است که حد و مرزها را به فرزندان می آموزد.
لذا قرآن کریم می فرماید: "ای مومنان! خود و خانواده خویش را از آتش دوزخ نگاه دارید."(تحریم. 6) یعنی خود و زن و بچه خود را تعلیم خیر دهید و ادب نمایید. (الدر المنثور، ج 6، ص. 244) و در نگهداری خانواده همین بس که به آنها امر کنید بدان چه که خدا امر کرده و نهی کنید از آنچه خدا نهی کرده است. (کافی، ج 5، ص. 62)
اگر خانواده ها حدود شرعی را در روابطشان مراعات نکنند، دیگر چه انتظاری از جوانان با آن شرایط روحی و هیجانی می توان داشت .
5- بی توجهی به نیازهای جوانان در خانه
جوانان به محبت، برقراری صمیمیت، تنوع، تفریح و هر چیزی که شور و نشاط آنان را حفظ کند، نیازمند هستند. اگر والدین این نیازها را تأمین نکنند، خود آنان دست به کار می شوند و از آنجا که معمولا جوانان شتابزده و ناپخته عمل می کنند، از هر طریقی برای رفع نیاز خود اقدام می کنند. نکته دیگری که باید به آن توجه داشت، پرهیز از بیکاری است.
خداوند متعال به پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) توصیه می فرماید: "هنگامی که از کار مهمی فارغ شدی خود را به کار دیگری مشغول کن"(انشراح. 7) والدین باید برای اوقات فراغت جوانان خود برنامه داشته باشند.
فعالیت های اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و تفریحی علاوه بر اینکه آنها را از بسیاری از فسادها حفظ می کنند، در رشد ابعاد مختلف جوان موثر است. والدین در برخورد با جوانان باید طریق اعتدال را پیش بگیرند و از هرگونه افراط، تفریط، برخورد خشک، خشن و انعطاف ناپذیر خودداری کنند. و در ضمن نظارت و کنترل نامحسوس بر رفت و آمد و رفتارهای آنان، شخصیت و حریم خصوصی آنان راحفظ نمایند زیرا اگر شخصیت او از بین برود و عزت و کرامتی نداشته باشد، هیچ امید خیری در او نیست. (شرح غرر و درر، آمدی، ج 1، ص. 394) و از سرزنش و ملامت نیز پرهیز کنند که آتش لجاجت را در آنان شعله ورتر می کند. (میزان الحکمه ، ج 8، ص 485، حدیث. 17831)
در اینجا این س?ال پیش می آید که کسی که قصد انتخاب همسر دارد از کجا بفهمد که قبلا آن شخص ارتباط نامشروع داشته یا نه؟ یا شایسته همسری هست یا نه؟
قرآن در جواب می گوید:(ألخبیثاتُ للخبیثین والخبیثونَ للخبیثات والطّیباتُ للطیبین والطیبونَ للطیبات)سوره نور آیه 26
زنان بدکار و ناپاک شایسته مردانی بدین وصفند و مردان زشت کار ناپاک نیز شایسته زنانی بدین وصفند و بالعکس زنان پاکیزه لایق مردانی چنین و مردان پاکیزه نیکو لایق زنانی همین گونه اند.
پس آدمی باید به خودش بنگرد که گذشته و جوانی خود را چگونه سپری کرده؛ آیا مصداق پاکان برای پاکان است یا خدای نکرده...
دوست دختر نگیرید
سوره 5: المائدة - جزء 6
الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حِلٌّ لَّکُمْ وَطَعَامُکُمْ حِلُّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُ?ْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ وَلاَ مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ وَمَن یَکْفُرْ بِالإِیمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ .
امروز چیزهاى پاکیزه براى شما حلال شده و طعام کسانى که اهل کتابند براى شما حلال و طعام شما براى آنان حلال است و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاکدامن از مسلمان و زنان پاکدامن از کسانى که پیش از شما کتاب [آسمانى] به آنان داده شده به شرط آنکه مهرهایشان را به ایشان بدهید در حالى که خود پاکدامن باشید نه زناکار و نه آنکه زنان را در پنهانى دوست خود بگیرید و هر کس در ایمان خود شک کند قطعا عملش تباه شده و در آخرت از زیانکاران است.
دوست پسر نداشته باشید
سوره 4: النساء - جزء 5
وَ مَن لَّمْ یَسْتَطِعْ مِنکُمْ طَوْلًا أَن یَنکِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُ?ْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُم مِّن فَتَیَاتِکُمُ الْمُ?ْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِکُمْ بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ فَانکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَیْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَیْرٌ لَّکُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ.
و هر کس از شما از نظر مالى نمىتواند زنان [آزاد] پاکدامن با ایمان را به همسرى [خود] درآورد پس با دختران جوانسال با ایمان شما که مالک آنان هستید [ازدواج کند] و خدا به ایمان شما داناتر است [همه] از یکدیگرید پس آنان را با اجازه خانوادهشان به همسرى [خود] درآورید و مهرشان را به طور پسندیده به آنان بدهید [به شرط آنکه] پاکدامن باشند نه زناکار و دوستگیران پنهانى نباشند پس چون به ازدواج [شما] درآمدند اگر مرتکب فحشا شدند پس بر آنان نیمى از عذاب [=مجازات] زنان آزاد است این [پیشنهاد زناشویى با کنیزان] براى کسى از شماست که از آلایش گناه بیم دارد و صبر کردن براى شما بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است.
در چه مواردی "غیبت" مجاز است ؟
- مجموعه: متفرقه دینی
مستثنیات غیبت:مرحوم شیخ انصارى در اوائل کتاب مکاسب محرمه چند مورد را جزء حرمت غیبت ندانسته و استثناء نموده و فرموده است در این موارد غیبت جایز است :
1 - کسى که در مورد شخصى با انسان مشورت مى کند و از او مى خواهد که خوبى و بدى آن شخص را براى او بازگو کند، انسان باید براى او خیرخواهى کند و واقعیت را براى او بیان کند، مخصوصا در کارهاى خیر مانند ازدواج ، که بخواهد دختر به او بدهد یا دختر از او بگیرد، و غیبت در این موارد اشکال ندارد، زیرا که خیرخواهى براى مشورت کننده واجب ، و خیانت به او حرام است ، زیرا خیانت به او چه بسا مفسده اش از واقع شدن در غیبت بیشتر باشد.
2 - در مورد ظالم و ستمگر غیبت کردن و شنیدن غیبت اشکالى ندارد زیرا خداى متعال مى فرماید: (( ((لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم )) ))
((خداوند دوست ندارد که آشکارا بدى کسى گفته شود مگر در مورد مظلوم و ستمدیده ))
پس مظلوم و کسى که مورد ستم واقع شده مى تواند ظلم ظالم را در نزد کسى که از ظلم او خبر ندارد بر ملا کند و از دست او شکایت کند و بدى او در این مورد اشکالى ندارد.
3 - اگر آدم فاسقى شهادت داد یا خبرى آورد که فلانى چنین و چنان است باید به شهادت او ترتیب اثر داده نشود، و به محض شنیدن خبر نادرست او حکم نکنیم ، بلکه غیبت و بدگوئى او نیز در این مورد جایز است ، چون حکم نکردن به شهادت فاسق مصلحتش بیشتر از مفسده آن است ، و بدگوئى او در این مورد اشکالى ندارد، چون با شهادت به ناحق او یا به ترتیب اثر دادن به خبر دروغ او ممکن است بین چند طائفه بهم بخورد و بدینجهت مفسده عظیمى رخ دهد.
4 - اگر کسى به شخص عادلى تهمت زد باید کلام او را رد کرد و الا غیبت خود او که به مؤ من عادل تهمت مى زند در این مورد جایز است .
5 - کسى که ادعاى نسبى را مى کند که اهلیت آن را ندارد، باید او را رد کرد و حرفش را قبول نکرد و لو با غیبت نمودن و بدگوئى پشت سر او (در همین مورد.)
6 - کسى که حرف باطلى را در مورد دین اسلام مى زند و یا مقاله اى علیه دین اسلام مى نویسد، غیبتش در این مورد اشکالى ندارد.
7 - کسى که علنا فسق و فجور انجام مى دهد، مثلا علنا روزه مى خورد و یا گناه کبیره انجام مى دهد و یا زنا مى کند و یا شراب مى خورد، غیبتش * جایز است .
و باید قصدش از غیبت و بدگوئى او این باشد که از کار زشتش بازدارد، و در واقع این احسانى است به حق او. چون مى خواهد او را به کارهاى خوب وادارد.
8 - غیبت بدعت گذار در دین جایز است ، در صورتى که خوف داشته باشى که او مردم را گمراه کند.
9 - غیبت در استفتاء از مجتهد جایز است ، مثلا زنى مى رود پیش * مرجع تقلیدش و مى گوید آیا مى توانم طلاق بگیرم یا نه ؟ اگر استفتاء موقوف باشد بر ذکر کردن نام او جایز است و الا جایز نیست .
10 - غیبت در مورد دفع ضرر از غیبت شده جایز است ، همان طورى که امام صادق (ع ) بدگوئى زراره را مى نمود و قصد آن حضرت دفع ضرر دشمن از او بود، و به عبدالله بن زراره فرمود از جانب من به پدرت سلام برسان و بگو من بدى ترا پشت ترا گفتم ، به جهت دفاع از تو، زیرا که دشمن و اهل سنت در اذیت و آزار به دوستان ما شتاب مى کنند، و با آنها دشمنى مى ورزند به جهت علاقمندیشان به ما، پس من غیبت تو را گفتم ، تا آزار و اذیت آنان را از تو دفع نمایم و تا این که مورد تمجید و ستایش آنان قرارگیرى ، زیرا خداى متعال مى فرماید: (( ((و اما السفینة فکانت لمساکین یعلمون فى البحر فاردت ان اعیبها و کان وراءهم ملک یاخذ کل سفینة غضبا)) ))
اما کشتى مال فقرائى بود که در دریا مى کردند، پس خواستم آن را عیب دار و ناقص کنم ، چون در اطراف پادشاهى بودکه کشتى سالم (سالمى ) را به زور و به غصب مى گرفت ، امام در تجویز عیب زراره به این آیه استدلال مى فرماید که این کلام خدا است ، به خدا سوگند او آن را معیوب و ناقص نکرد جز آن که هدفش این بود که از غضب نمودن شاه در امان باشد.
11 - جایز است عیبى از او بگوید که به عنوان صفت خصوصى او گشته ، به طورى که تا آن عیب و نقص را نگوئید، آن فرد شناخته نشود، مثل دست شل ، و یا پا شل و یا لوچ و یک چشمى و یایک دستى ، و در حدیث است که زینب عطاره لوچ آمد پیش زنان پیغمبر اکرم (ص ) و با آنان ملاقات نمود.
پس این عیب را گفتن در صورتى که به این صفت مشهور شده باشد و با شنیدن آن بدش نیاید اشکال ندارد. البته این مبنى بر این است که فقط آن عیب ظاهر گفته شود و قصد مذمت او را نداشته باشد، بلکه قصدش * شناختن یا شناساندن او به طرف باشد بعد مرحوم شیخ مرتضى انصارى مى فرماید: البته فقهاء موارد استثناء حرمت غیبت را بیش از این بیان نموده اند، ولى ما ضابطه و قاعده کلى را در این مورد وجود مصلحت غالبه بر مفسده هتک احترام مؤ من مى دانیم ، چون هتک احترام مؤ من حرام است و این به اختلاف مصالح و مراتب مفسده هتک مؤ من متفاوت است ، زیرا که مصلحت در قوت و ضعف مندرج است ، چه بسا مؤ منى که عرض و آبرویش هیچ ارزشى ندارد، پى باید در هر دو جانب مصلحت و مفسده را مورد سنجش قرار دهیم ، اولویت با رعایت مصلحت بیشتر است اگر غیبت مصلحت بیشترى داشت غیبت جایز است و اگر حفظ آبروى مؤ من مصلحتش بیشتر بود غیبت جایز نیست .